Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

به دلتنگی هایمـــ دست نزن

   می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!!

       آنگاه غرقـــــ می شــــــــــــوی

   در سیلابـــــ اشكهایی

كه بهانه ی روانــــــ شدنش هستی !!!


+نوشته شده در چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:دلتنگی,می شکند,غرق,بغض,وقت,روان,بهانه,هستی,انگاه,دست,متن تنهایی,متن زیبا,عکس تنهایی,عکس,ساعت2:9توسط وحید SODAGAR | |

مطمئن باش

هیچ وقت فراموشت نکرده ام

فقط دیگر ساکت شده ام

همین ....


 


خَندھ امـ میگیــــرَد....

وَقتے پـَـــس ازمـُـدَتــــ ها بے خَبرے...

بے آنکھ سرآغے ازاینـ دِلـ آوآرھ بگیرے

میگویے : دِلمـ بَرایتـ تنگــــ استـ!!!

یا مَرا بــھ بازے گرفتھ اے....

یآ مَعنے وآژه هایَتـ را خوبـ نِمیدآنیـ

....دِلتَنگےاتــــ ارزانے خودَتــــ ....

 

خیلی سخته یکیو از همه ی زندگیت بیشتر دوست داشته باشی

ولی بره ویکی دیگه رو پیدا کنه

وبگه ببخشید عزیزم ما باهم تفاهم نداشتیم!!!!!!!

چرا؟آخه چرا اینقد نامردی؟

دلمـ یکـ خوابـ میـ خواهد...

یکـ خوابـــــــــــــــــــــ عمیقـ...

همـ وزنـ مرگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...!


چقدر دور تر از احساسم ایستاده ای ... 

از این فاصله، تو حتی صدایم را نمی شنوی چه برسد به دلتنگی !!


آنــقـבر بــﮧ ایــכּ روز هــآے تـَلخ عـآבَتـــ ڪـرבه ام،

 ڪـﮧ وقتے لـَبخنـב مے زنـَم،

 قلبـم تیــر مےکشد

آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود ..

  تمام شد ..!

     امروز با تو بودن ..


       یا نبودن فرقی ندارد...

          سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...

             من میروم تا دود کنم هستی ام را ..

بد باختن یعنی!

ی عمر تلاش کنی شاه بشی

امابعد بفهمی بی بی دلت عاشق سربازه......


عــــــزیـــــزم ..!

وقــــــــتی گنـــــــــد زدى به زنـــــدگــــی طــــــرف ..،

حداقــــــل وقـــــت رفــــــتن ، دهــــنتو بــــــــبند ..،

نگــــــو قسمــــــت نشــــــــــــــــد ..!!

نا قابل است...

بغضهایـــــــــــــــــم را برات هدیه کرده ام...

نمبـدانـم چقدر برایت ارزش دارد...

+نوشته شده در یک شنبه 26 خرداد 1392برچسب:بغض,حس زیبا,ناقابل,تنهایی,چقدر,برایت,مهم,هدیه,متن زیبا,متن تنهایی,در دل,دلنوشته,عکس زیبا,عکس تنهایی,عکس ,ساعت23:11توسط وحید SODAGAR | |

تمام حجم خیالم از تو لبریز است

دنیای خیالم کوچک نیست ، تو بی نهایت عزیزی . . .

وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ...

دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ...

چون به قلب همدیگه زخم زدن ...

نمیتونن دشمن همدیگه باشن ...

چون زمانی عاشق بودن ...

تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن ...

بغض گلویم را میفشارد و من از همه ی دوستانم دور مانده ام
من دور مانده ام یا آنها از من دور شده اند
در این دنیا همیشه تنها بوده ام
دیگر کسی پیدا نمیشود که با منـــــــ گریه کند
که برای منــــــ گریه کند
حتی کسی حاضر نیست با من بخندد
من در گوشه ای از این دنیا
تنها مانده ام
 

گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد

  هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد

    روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل

     گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد

     بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد

   دردِ دل با سایه‌ی دیوار آرامم نکرد

خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد

   خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد

     سوختم آن‌گونه در تب، آه از مادر بپرس

      دستمالِ تب‌بُر نم‌دار آرامم نکرد

     ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت

  عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد

کبریتــــــ بکـــــش

تــــــــا ستاره‌ای بـــ ه شبـــــــ اضافـــ ه کنیــــم

و خـــــــیره شو

بــــــــ ه مردمان تنهایــــــــــی کــــــ  ه در آسمـــــان

سیگــــــار می‌ کشنـــــــد . . .


+نوشته شده در یک شنبه 26 خرداد 1392برچسب:کبریت ,سیگار,اضافه,ستاره,تنهایی,اسمان,بکش,حس زیبا,متن تنهایی,شعر زیبا,متن زیبا,شعر تنهایی,عکس سیگار,عکس,ساعت10:50توسط وحید SODAGAR | |

ای کاش گذر زمان در دستم بود ،
تا لحظه های با تــو بودن را آنقدر طولانـــی میکردم که
برای بـی تو بودن وقتی نمی ماند . . . !